- بار گیری
- گرفتن بار برای حمل و نقل
معنی بار گیری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرداختن بکاری مباشرت امری، کار: (مرده شورت ببرد با این کار گیریت)
حیوانی که بار را حمل کند باربر، ارابه کشتی و اتومبیل باری، هودج کجاوه عماری، ماده هر حیوان
گرفتن بار برای حمل و نقل، عمل بار بستن و بار گرفتن
استعمال، استخدام
در آغوش گرفتگی
آبستنی حاملگی حمل
باروری حاصلخیزی
باروری میوه داری مثمری
عمل و حالت شیر گیر
تصرف ممالک جهانگیری
شغل و عمل فال بین، طالع بینی
ایستیدگی ماندگاری آرام گیری دل آسودگی سکونت، استراحت، آسودگی، محافظت
صنعت، کارگری عملگی، تاثیر نفوذ
تحقیق و بازپرسی از افراد دستگیر شده دربارۀ تعداد و ساز و برگ و نقشه های جنگی دشمن
که ابر تولید کند که جاذب و جالب ابر باشد: دریا جنگل و کوه ابرکش باشد
مصادره
کسی که به زور از دیگران پول بستاند
گرفتن چیزی از مال کسی، ضبط کردن مال کسی، مصادره
کسی که بکاری می پردازد آنکه مباشر کاری شود، سنگ محکم یا ستون سنگی استواری که در ساختن عمارت بکار برند. یا کار گیر بنا. سنگی محکم که بدان ساختمانی بنا کنند، نوعی پارچه درشت و ستبر، سرداب زیر زمین، غار کهف، گنبد
عمل و شغل کارگر، تاثیر اثر کردن
عمل و شغل مارگیر
Confusedly
растерянно
verwirrt
заплутано
zdezorientowany
de forma confusa
confusamente
de manera confusa
de manière confuse
verward
อย่างสับสน